کلاسهای مذهبی و فرهنگی در مرکز نور و دانش Home Map & DirectionAbout UsContact Us


Recent Programs

Speakers

Membership

Job Opening





 

اهمیّت سوره یاسین


درسهای سوره یاسین آقای دکتر رضا صدر
نوشتار خانم ملوک صدر


: برداشتی از سوره یاسین در جلسات ماهیانه نور و دانش


 

میتوان گفت سوره یاسین پس از فاتحة الکتاب(حمد),و سوره توحید بیش از هر سوره دیگر توسّط مسلمانان قرائت میشود. سوره یاسین را قلب قرآن هم خوانده اند و برخی هم آنرا سوره محمّد نامیده اند. از این رو پس از قرائت یاسین فراز یا سیّدالمرسلین را اضافه میکنند، بدین معنی که یا را حرف ندا و سین را اشاره به سیّدالمرسلین(پیامبر) تلقّی مینمایند.

 

صرفنظر از اینکه حروف مقطّعه آغاز سوره های قرآن از هزاروچهارصد سال پیش مورد تحقیق و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته و بررسی های کامپیوتری جدید، پرتوئی تازه در تفسیر آنان بوجود آورده است، در اینجا میتوان گفت که اگرهم از دو حرف «یا و سین» صرفنظر کنیم در این مورد نمیتوان تردید داشت که این سوره با خطاب مستقیم به پیامبر آغاز میشود و سه آیه اوّل آن «انّک لمن المرسلین،علی صراطُ مستقیم، تنزیل العزیزالرحیم» نمایشگر این واقعیّت است.

 

اهمیّت این سوره بر آن است که در مجموعه ای از آیات، محورهای اصلی رسالت و خلاصه پیام وحی در آن ذکر شده و به هدف از رسالت، متد رسانیدن پیام، انتظارات از پیام آور، و حقوق و امتیازات وی اشاره شده است. علاوه بر این با طرح سؤالات مکرّر از انسان و ذکر آیات آفاقی و انفسی و هدایت سیر انسان در گذرگاه زمان و مکان، پرده ای از روی اندیشه این موجود فوق العاده پیچیده(انسان) برمیدارد و فطری بودن دین و فطرت انسان را بهم می آمیزد، و در این پروسه سنگ زیربنای عشق انسان به آزادی و اختیار(فطرت وی) را بر جای می نهد.

 

سبک کلّی سوره بر ساختار بازجوئی و پاسخ خواستن از انسان بنا شده و غفلت زدائی را نه از راه فرمان دادن و درخواست آمرانه نمودن، بلکه از راه بیادآوری آنچه که انسان مشاهده میکند و لمس میکند و ذکر نشانه هایی که غفلت از آنان موجب لغزش او از صراط مستقیم گردیده، انجام میدهد و میکوشد انسان را بدین صراط باز گرداند واین طریقه شیوه عمومی قرآن در راهنمائی انسان است.

 

: در آغاز سخن به سه نکته عمده تأکید شده است

 

پیام آور بودن پیامبر (آیه ۳) (1)

 

استحکام و سرراست بودن پیام (آیه ۴) (2)

 

منشأ الهی پیام (آیه ۵) (3)

 

در مورد اوّل سخن را با آن آغاز میکند که تو ای محمّدص پیامبر مائی. تکرار و تأیید این فراز در قرآن بمنظور تثبیت قلب پیامبر و بالا بردن درجه اعتماد و استقامت او در رسالت است. تو گوئی فرماندهی با توانائی و علم بینهایت اعلام میدارد که فرستاده من مورد اعتماد کامل من است، که سخن او سخن من است و اعتماد بر او نشانه اعتماد بر من می باشد (آیه۳)(انّک لمن المرسلین). در آیه دوّم بر اهمیّت صدق و نتیجه بخش بودن پیام تأکید میشود و نشان میدهد که انحراف پذیرفتن آن به گمراهی و دور افتادن از راه راست می انجامد. و در آیه سوّم به مهابت، سیطره، و دانش لایتناهی فرستنده پیام اشاره میشود که او را با دو صفت عزیز و رحیم می ستاید(آیه ۵). عزیز است یعنی قدرت لایتناهی دارد و بهر کنش قابل تصوری مسلط است. رحیم است یعنی پیام او نه از روی نیاز یا هراس و یا خودخواهی انجام میگیرد بلکه مهربانی او از منبع فیّاض بودنش سرچشمه میگیرد. ذکر این دو صفت باعث آن میگردد که گیرندگان پیام با دلی استوار و دور از هرگونه تردید و دودلی به آن گوش کنند و به آن بیندیشند.


: متد رسالت

 

در آیه ششم (لتنذر قوماً ما انذر ابائهم فهم غافلون) روش انجام وظیفه رسالت را بیان میکند و به استمرار این روش در طول تاریخ زندگی انسان اشارت دارد. دو کلمه «لتنذر» و «غافلون» کلمات کلیدی این آیه ، مورد بررسی ذیل قرار میگیرند که این دو کلمه نمایشگردیدگاه قرآن در ارتباط با طبیعت انسان است. انذار بمعنای هشدار دادن برای احترازازخطریست که انذارگیرنده را تهدید میکند- هشدار دادن مستلزم اینستکه گیرنده آن ۱- دارای حسّ تشخیص، ۲- دارای اختیار، ۳- دارای عقل سلیم باشد. بدیگر سخن، با برجسته کردن وظیفه انذار برای پیامبران، قرآن دیدگاه خود راجع به طبیعت انسان معرّفی میکند. از طرف دیگربا تأکید و انحصار وظیفه پیامبران در انذار بر روی روشهایی که ادیان پس از نهادینه شدن در پیش میگیرند خط بطلان میکشد. و بر خلاف روش ادیان نهادینه شده که انسان را مجبوربه قبول و پای بندی دائم به اصول خود میدانند و برای بیرون شدن از دایره تعهّد دینی کیفرهایی تا سر حد مرگ تعیین میکنند، انسان را تا لحظه مرگ آزاد، مختار، و در معرض انذار میشمارد. متن این آیه اشاره به این دارد که انذار جریان مستمرّی بوده و انحصار به یک نسل ندارد، و ندای پیامبران همان آوای خرد است که بطور دائم انذار دهندهِ انسان از سقوط در خطر میباشد. و لو اینکه فترتی(فاصله ای) در رسالت پدید آمده و برای مدتی پیامبر جدیدی مبعوث نگردد . فراز آخرآیه که به غفلت گیرندگان انذار اشارت دارد بیانگر استوار و جاویدانی بودن انذار است. بدیگر سخن اگر هم پیامبر برونی نبوده پیامبر درونی انسان که عقل سلیم اوست همواره به او انذار میدهد


: انذار و شرایط قبول آن

 

مؤثّر بودن انذار زمانی میسّر است که شرایط لازم در هشدار دهنده و در باور مخاطبِ انذار نسبت به انذار دهنده وجود داشته باشد. این شرایط عبارتند از اعتقاد گیرنده انذار به دانش، صداقت، قدرت، و خیرخواهی انذار دهنده

 

اگر شائبه ای از عدم صداقت، ناتوانی، و یا خودخواهی هشدار دهنده در ذهن گیرنده انذار باشد هشدار نتیجه ای نخواهد داشت. بی سبب نیست که قبل از آنکه خداوند علّت فرستادن قرآن را انذار معرّفی کند خویشتن را با دو خصیصه(عزیز و رحیم) متصف می سازد. و از سوی دیگر، گیرندگان انذار برای نپذیرفتن آن، انذار دهنده را به دروغگویی، خودخواهی، نادانی، و عدم صداقت متّهم میکنندآیه ۱۵.

 

در هر صورت آشنائی با حقیقت انذار و طریق ثمربخش بودن آن یکی از محوری ترین مسائل قابل پژوهش در مسئله رسالت است که همانطور که گفته شد درک صحیح آن ما را به دیدگاه قرآن در مورد طبیعت انسان و خصائص روانی او آشنا میسازد و همچنین به یکی از بزرگترین مسائل امروز جامعه اسلامی (شریعت و نقش آن در جامعه) روشنی می بخشد

 

غفلت از انذار یعنی نادیده گرفتن و ناشنیده انگاشتن هشداری که از هشداردهنده بیرون و درون(شرع و عقل) میرسد، پیامدهایی خطرناک و ناگوار دارد. غفلت ازیکطرف باعث میشود که پیامگیری انسان دچار اختلال گردد و نتواند آوای انذار را بگوش جان بشنود، و از طرف دیگر از آنجا که قانونمندی جهان بر پایه کنش و کیفر آنست، کیفر اعمالی که در اثر غفلت از انذار ایجاد میشود دامنگیر انسان غافل میگردد و قولی که خدای تعالی در روزهای نخستین پیدایش این موجود مختار داده است که «فامّا یأتیّنک منی هدیً فمن تبع هدی فلا خوف علیهم و لاهم یحزنونآیه۳۸ سوره بقره» که هنگامیکه راهنمائی من آغاز گردد ایمنی از افسردگی و هراس تنها نصیب کسانی میشود که پیام راهنمائی (انذار) را دریابند و از آن بهره گیرند. این قول جاویدان الهی است که صورت میگیرد و سرنوشت انسان را رقم میزند. چه زیباست بیان آن در این دو آیه ۶ و ۷، که از پا درآمدن انسان با غفلت او گره میخورد و این حادثه بر پایه تحقق یافتن قول جاویدان الهی انجام میگیرد- حال اگر غفلت کنندگان، بدبختی خود را مستند به اعتقادات بمیراث رسیده از نیاکان خود بدانند یا آنکه چرخ نیلوفری را عامل بیچارگی خود بشمارند به آن دلیل است که نمیخواهند کیفر خود کرده را بپذیرند

 

آری، غفلت از انذاز موجب آن میشود که انسان دامن سلامت و امنیت را از دست بدهد و در ورطه افسردگی و هراس بیفتد. لقد حقّ القول علی اکثرهم فهم لا یؤمنونایه۷

 

غفلت از پذیرفتن هشدارها موجب آن میشود که مخاطب انذار با خودبینی و تکبّر، سر را با نخوت تمام بالا گرفته و پنبه در گوش نهاده و بر خرد و اندیشه خود غل وزنجیر ببندد، و جنان خود را بزرگ و بی نیاز (مستغنی) بپندارد که نتواند نشانه های هشداردهنده راه را تشخیص دهد و از افتادن در گرداب خطر جلوگیری کند. هشدارها برای کسانیکه دچار چنین غفلتی شده اند بیفائده استایه ۱۰. تنها کسی از نعمت هشدار بهره میگیرد که از فطرت الهی خود پیروی میکند آیه۱۱ و عظمت خدای مهربان و رحمان را با چشم دل درک میکند. آری چنین کسانی سزاوار پاداش بزرگند و اقتضای قول جاویدان الهی آنست که لغزشهایشان را بپوشاند و دامن کرامت خود را برویشان بگستراند.آیه ۱۱

 

این کرامت الهی است که مردگان تن و روان را زنده میکند و هر چیز را در جایی که شایسته آنست جایگزین میسازد و بر پایه آن استمرار فیض جاودان را آشکار میسازد (فی امام مبین) آیه۱۲

 

درآیات (۱۲-۳۰) تصویری از جامعه انسانی، وجود خواسته ها و اندیشه های گوناگون و برخورد عقاید و اصطکاکات آنرا در قالب مثال بیان میکند و با این کار روح مشتاق هدایت پیامبر را آرامش می بخشد. داستان کوتاه و مجمل است. جامعه ای را مجسّم میسازد که در شوره زار اوهام به زندگی روزمرّه خود سرگرمند. در میان این وادی جهل ، ناگهان دو انذار دهنده خودنمائی میکنند و در صدد برمی آیند که جامعه را به پرورش گلهائی چون خود راهنمائی کنند. بدیهی است که ناتوانی آن دو بدلیل کمیّت آغاز میشود و اگر چه با همرزم سوّمی تقویّت میشوند ولی حسادت و خودخواهی جامعه در تکذیب آنان خودنمائی میکند. اعلام میکنند که شما همچون ما بشری هستید و دعوی رسالتتان بی پایه است. جالب توجّه است که در این کشمکش، جامعه پیام را فراموش میکند و حمله به پیام آوران می پردازد. این سه در پاسخ اعلام میدارند که خدائی که چنین مسؤلیّتی را بما داده، آگاه است که ما پیام آوریم و جز رساندن پیام انگیزه دیگری نداریم.آیات ۱۶،۱۷ در اینجا عامل دیگری از اعتقادات متداول جامعه بمیدان میاید و اعلام میدارند که اقدامات شما سه نفر را به فال بد میگیریمآیه ۱۸ و اگر دست از این دعوت برندارید با طرد و آزار و اذیّت ما روبرو خواهید شد. آن سه نفر در جواب میگویند آنچه دامنگیر شما میشود رسالت ما نیست بلکه سرنوشت شما در کانون اعتقادات و کردار خودتان نوشته میشود و مصّرانه آنانرا به ذکر (بازگشت به فطرت) دعوت میکنندآیه ۱۹

 

برون کن ز سر باد خیره سری را
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
نکوهش نشاید ز دانش بری را
بری دان ز افعال چرخ برین را
مدار از فلک چشم نیک اختری را
تو خود چون کنی اختر خویش را بد
سزا خود همین است مر بی بری را
بسوزند شاخ درختان بی بر
بزیر آوری چرخ نیلوفری رات
درخت تو گر بار دانش بگیرد

 

(ناصر خسرو)

 

در این میان فردی با وجدان بیدارو فطرت الهی از داخل جامعه شتابزده به کمک آن سه نفر میآیدآیه ۲۰. این فرد از نقطه ای دورافتاده خود را بمیان این معرکه میرساند و ندای فطرت را با یادآوری بی نظری و اعلام تلاش و تواضع خیرخواهانه رسولان و بیان نتیجه مثبتی که پذیرش دعوت آنان برای جامعه خواهد داشت ، بگوش جامعه میرساند و با تکیه کردن برآنکه پرستش خدای لایزال و دوری جستن از عبادت خدای گونه هایی که در مقابل عظمت خداوند ناچیزند و کوچکترین اثری از نفع و زیان برای مردم ندارند، مردم را به شاهراه توحید دعوت میکند و اعلام میدارد که (انی امنت بربکم فاسمعون) گوش کنید من به خدای شما ایمان آوردمآیه ۲۵. در اینجا قانونمندی جاودان الهی به او پاسخ میدهد: {(قیل ادخل الجنّةآیه ۲۶) و با چنین ایمانی درهای بهشت سعادت بروی او باز میشود} ، این وجدان بیدار تأسّف میخورد که ایکاش قوم من میدانستند که خدای تعالی مرا مشمول غفران و مکرمت خویش قرار داده است و در سعادتی که نصیب من شد شریک بودند آیه ۲۷

 

سرانجام داستان، متلاشی شدن جامعه است آنهم نه از طریق برخورد نیروها و انرژیهای آسمانی بلکه از راه فریاد ناگهانی مرگ. در این داستان دورنمای آینده رسالت پیامبر به تصویر کشیده شده است و بدینوسیله به او دلداری داده شده است که افسوس خوردن تو در تکذیب جامعه و انکار آنان داستان بی سابقه ای نیست و این پروسه از روز نخست در میان جوامع ادامه داشته که هرگاه با پیام پیام آوری روبرو میشدند پاسخی جز تمسخر و تکذیب سخنان او نمیدادندآیه ۳۰، «وا اسفا بحال بندگان که هیچ پیامبری را بجز استهزاء پاسخ نگفتند».

 

سرانجام داستان، متلاشی شدن جامعه است آنهم نه از طریق برخورد نیروها و انرژیهای آسمانی بلکه از راه فریاد ناگهانی مرگ. در این داستان دورنمای آینده رسالت پیامبر به تصویر کشیده شده است و بدینوسیله به او دلداری داده شده است که افسوس خوردن تو در تکذیب جامعه و انکار آنان داستان بی سابقه ای نیست و این پروسه از روز نخست در میان جوامع ادامه داشته که هرگاه با پیام پیام آوری روبرو میشدند پاسخی جز تمسخر و تکذیب سخنان او نمیدادندآیه ۳۰، «وا اسفا بحال بندگان که هیچ پیامبری را بجز استهزاء پاسخ نگفتند».

 

آیات (۳۱-۴۳) به فراموشکاری انسان در رابطه با تاریخ بشریت و بی اعتنائی وی به مظاهرشگفت انگیز طبیعت اشارت دارد. بدیگر سخن، این آیات با آن آغاز میشود که با وجود اینکه سرنوشت جوامع قرون گذشته را در پیش دارید از آنان درس عبرت نمیگیریدآیات ۳۱-۳۲. سپس از گذشته به حال برمیگردد و با تکرارسه گانه فراز «و آیة لهم» زنده شدن زمین و برکت زائی آن برای انسان و حرکت منظّم خورشید و ماه، و روز و شب برای آسایش وی، و بهره گیری از خرد و اندیشه خود در استفاده از دریا و مصونیت از خطرات آن را یاد آوری میکند، و با فراز«اولم یروا» چشم بصیرت وی را مورد سؤال قرار میدهد. نظم این آیات و نحوه ارتباط آن با انسان اشاره جالبی به متد قرآن در برخورد با روش هدایت بشر دارد. در آیه ۳۳ روشن ترین، و در دسترس ترین پدیده طبیعی (روییدن گیاهان،تولید مواد غذائی، پدید آمدن نخلستانها و باغها، و بوجود آمدن چشمه سارها) را یادآور میشود- این پدیده ها جزء وقایعی است که انسان هرچند بی اعتنا به عوامل طبیعی و بازتاب آن باشد نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. ذکر این پدیده ها تنها برای توجّه دادن انسان نیست زیرا ضمن توصیف آنان به استفاده انسان در امر تغذیه اشاره میکند و تلویحاً ناسپاسی انسان را یادآور میشود. و در آیه ۳۶ به آفرینش ازواج در گیاهان و انسان و ناشناخته هایی همچون ذرّات ریز و نادیدنی و اجرام کیهانی (میکروکازمیک ها و ماکروکازمیک ها) اشاره میکند. و پس از ذکر مشهودات زمینی که کاملاً در دسترس مشاهده انسان است مطلب را تجدید میکند و« آیة لهم» در مورد مشاهده فلکی انسان از حرکات ماه و خورشید و پدیده هایی چون روز و شب و نظم فوق العاده آنان سخن میگوید. بدیگر سخن، از مطالب ملموس گذشته، به مشاهدات فلکی روی آورده ،و سرانجام به دریا و کشتی و موارد استفاده آن اشاره میکند. ناگفته نماند که در زمان پیامبر با مشاهده ستارگان و جهت یابی از طریق آنان خطوط دریایی را تنظیم میکردندآیه ۴۴و در عین حال استفاده از کشتی از فعالیّت هایی بوده که احتمال خطر در آن وجود داشته و برای انسان خودخواهی که در صدد دفع ضرر و جلب منفعت است یادآوری زنگ خطر وسیله ای برای توجّه او به قدرت الهی بوده است. بنظر میرسد نظم و ترتیب این آیات درتمام پدیده ها اعّم از کوچک و بزرگ که دریک مدار منظّم شناور و در حال چرخش درپی یکدیگر قرار دارند به منظور توجّه دادن این انسان ناسپاس به ربوبیّت الهی است

 

آیات۴۹-۵۳ نمایشگر کیفیّت برخورد انذار ناپذیران با واقعیّت هاست. اینان در زمانی که دعوت به تقوی میشوند بدینمعنی که مورد انذار قرار میگیرند، عکس العملی یکنواخت و مستمّر دارند ، و آن نادیده انگاشتن آیات و اعراض از توجّه به آیات است. علیرغم این واقعیّت که عملکرد دستگاه عدالت الهی را در رفتار خود منکر میشوند، هنگامیکه به آنها گفته میشود که آنچه را از رفاه و نعمت در اختیار دارند بینوایان را بی بهره نسازند، می گویند اگر خدا میخواست آنان را از این نعمت بهره مند میگرداند. و کراراً در پاسخ به انذار دهندگان می پرسند پس چه شد و کجاست آن وعده وخطری که ما را بدان تهدید میکردید؟ در حقیقت صداقت و راستگوئی انذار دهندگان را زیر سؤال میبرند

 

در آیات۴۹-۵۳، قرآن در برخورد معترضان انذار و روبرو شدن آنان با واقعیّت زندگی اشاره میکند. و اگر چه برخی از مفسّرین صیحه واحده را بعنوان قیام قیامت گرفته اند. ولی بنظر میرسد صیحه واحده آهنگ فرا رسیدن مرگ است که در میان کشاکش دشمنی و تخاصم مادّی توگویی آنچه را تصوّر نمیکردند به ناگاه فرا میرسد. در آن روز صاعقه مرگ با چنان سرعت و شدّتی بر آنان می تازد که نه مجال وصیّت و نه فرصت رسیدگی به خانواده و اهل خود را می یابند. فرا رسیدن این روز با آشکار شدن قانونمندی الهی (در گرو بودن کیفر و عمل انسان) روشن میشود و در آنجاست که در آیه ۵۴ میفرماید: امروز به احدی ستم نمیشود و کیفر شما همانست که در عمل استحقاق به آن را پیدا کردید «فالیوم لا تظلم نفسٌ شیأً ولا تجزون الّا ما کنتم تعملون»

 

در مجموع آیاتی که با ذکر نشانه های طبیعی و فلکی آغاز میشود و سرانجام با برخورد ناباوران انذار و مرگ آنان پایان می پذیردآیه ۵۵،تابلو زیبائی از ویژگیهای انسان غافل ارائه میگردد

 

انسان غافل وقایع فوق العاده و شگفت انگیز طبیعت و عظمت نظم و تدبیری که در آنها نهفته است، و نتیجه ای که آنان برای بهبود زندگی و تکامل وی بوجود میاورند را فراموش میکند. روزمرّگی وقایع، باعث آن میگردد که این نعمت ها را اموری عادی و پیش پا افتاده تصوّر کند و از سپاسگزاری از بوجود آورنده آن غفلت ورزد. تو گوئی سعدی در صدد برآمده که این آیات را به نظم برآورد که گفته

 

تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

 

از سوی دیگر یک واقعیّت هولناک از نظر انسان غافل پنهان است و آن صیحه واحده مرگ به پایان زندگی مادّی اوست. تو گوئی چنان انسان در خودخواهی فرو میرود که نعمتی را که دست آفرینش به او هدیه نموده نمی بیند و سرانجامی که مرگ پیش روی او گذاشته را نادیده میگیرد. و چه زیباست این توصیف الهی که برای تسلّی خاطر پیامبری که به هدایت گمراهان دلبسته است،میفرماید: بگذار در این وادی غفلت در غلطند «و ذرهم فی غمرتهم حتّی حینآیه۵۴، مؤمنون»

 

با یادآوری این روز(مرگ)، قانونمندی مستمرّ حاکم بر انسان اعلام میشود که هرکس در این روز پاداش عمل خود را دریافت میکند و به هیچکس ستمی نمیرسد. آیه ۵۴

 

در آیات بعد (۵۵-۵۸) به پیروی از شیوه عمومی قرآن که پس از انذار به تبشیر روی میآورد، به بشارت به بهشت و نعمتهای آن و ایمنی از هراس و افسردگی میپردازد. آری بر خلاف رویه متداول انسانها که کیفر را بیشتردر پاداش به کارهای ناروا منحصر میکنند، قرآن میکوشد در اِعمال انذار تبشیررا بمیان آورد تا از پدیده خطرناک بدبینی و دنیا هراسی انسان بکاهد

 

آیات (۵۹-۶۸) با خطاب به فرزندان آدم، پیمان فطری نخستین و امانت ازلی انسان را یادآور میشود، و از انسان سؤال میکند که آیا ما پیمان نبسته ایم که شیطان برونی و درونی خود را دشمن انگارید و با پرهیز از عبادتش و توجّه به پرستش حقتعالی راه مستقیم زندگی را بپیمائید؟ شیطانی که جمعات بزرگی را از راه بدر برده و آنان رادر دوزخی که انذار از آن داده شده رهسپار کردهآیه ۶۳؟ در آیه بعد(۶۴) مضمون آیه ۵۴ تکرار شده (کسی جز پاداش عمل خود را نمیگیرد) و سرنگونی در دوزخ شیطنت را کیفر کفر و حقیقت پوشی انسان شمرده است. آیه ۶۵ به تفاوت جهان بعد از مرگ با زندگی این جهانی آنان در اعتراف اعضاء بدن به کرده های خود اشاره کرده سپس با ذکر این مطلب که اگر خدا میخواست آنان را از نعمت بصیرت ، آزادی، وحرکت بی بهره میساخت ولی مشیّت الهی بر حفظ آزادی و اختیار انسان و ادامه زندگی او در میدان خیر و شرّ است. آیه ۶۸ مطلب جدیدی را مطرح میکند و به سالهای آخر عمر انسان اشارت میورزد. شاید این تصوّر پیش آید که این آیه ارتباطی با مطالب قبل ندارد. ولی اینطور نیست. زیرا پس از برشمردن مسیر فعالیّت های انسان و توصیه به یادآوری پیمان الهی اش، محدودیت دوران آزمایش و از دست رفتن تدریجی وسائل رسیدن به سعادت را یادآور میشود. در آنجاست که باز هم به یاد سخن سرای شیراز(سعدی) میافتیم که گفت

 

دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم
افسوس بر آن عمر گرانمایه که بگذشت

 

در اینجا(آیه ۶۹) به ادعای مخالفان که قرآن را زاده اوهام پیامبرو شعرگونه پنداشتن آن میدانند، پاسخ می گوید و اعلام میکند که قرآن چیزی جز ذکر(بازگشت به فطرت) و گفتاری روشن کننده نیست و چنین سخنی سزاواز آن نمی باشد که با برخی خیال بافی های شاعرانه مقایسه شود. و در آیه ۷۰ به اوّل سوره برمیگردد و مجدداً اعلام میکند که هدف از قرآن و رسالت پیامبر انذار و تحقق قول نخستین الهی بوده است

 

در آیات (۷۱-۷۴)، بعد از یادآوری خلقت چهارپایان و منافعش برای انسان، خداگونه پنداشتن انسان و ناتوانائی و عجز او در برآوردن خواسته هایش را مولود جهالت و نفع طلبی او میشماردآیه ۷۴، و به پیامبر دلداری میدهد که خود را از گفته های آنان ملول نسازآیه۷۶، و اعلام میکند که ما از ظاهر و باطن آنچه در درونشان میگذرد آگاهیم و سپس بعنوان نتیجه گیری از کلّ سوره میفرماید؛ آیا انسان چشم خود را در پیدایش و تکامل از بدو انعقاد نطفه اش فرو بسته استآیه۷۷و مدّعی است، چه کسی میتواند استخوانهای پوسیده اش را دوباره زنده کند؟ به آنان بگو:«او قادر است که پس از خاکستر شدن زندگی را به استخوانها برگرداندآیه۷۸. آفریننده ای که از دل درخت سبز آتش میآفریندآیه۸۰ که از آن بهره مند میشوید، به برگرداندن استخوانهای خاکستر شده هم تواناست.» و سرانجام به این سؤال کلّی میپردازد که آیا آفریننده آسمانها وزمین توانائی آن را ندارد که موجوداتی چون آنان بیافریندآیه۸۱؟ و پاسخ میدهد آری او قادر است زیرا او آفریننده فوق العاده دانائی است. و در انتها میافزاید که همه چیز تنها با اراده او وجود پیدا میکند و بازگشت همه بسوی اوست

 

سوره یاسین سوره ای است که با خطاب به پیامبر آغاز میشود و با اعلام قدرت لایتناهی الهی پایان می پذیرد. و آیات متعددی به طبیعت و سرشت انسان،و به ناسپاسی وغفلت او اشارات مکرّر دارد. از آنجا که این سوره در ایّام ناتوانی مسلمین و فشارهای وارده بر آنان در مکّه نازل شده، بنظر میرسدکه علاوه بر مطرح ساختن دو پایه ثابت توحید و معاد، تقویت روحی پیامبر و پایداری و دلداری به او را مدّ نظر داشته است. زیرا با آیات ۲ و ۳ (که مسلماً تو از پیامبرانی، و از طرف خدای مقتدر و مهربان وظیفه راهنمائی مردم به راه راست را تو بعهده داری) شروع میشود و با آیه ۷۶(ای پیامبر ازگفتار مخالفان محزون مشو) و اعلام قدرت الهی ختم میشود. نمونه های غفلت انسان و ذکراعراض از آیات و نشانه ها در این سوره شاید به این منظور بوده که به پیامبر بگوید، رسالت در میان چنان مردمی متمرّد و سرسخت کار ساده ای نیست و عدم تأثیر آن نباید ترا دچار ناراحتی و ناامیدی کند زیرا تو باید به این دو حقیقت متّکی باشی که توفرستاده خدائی که تمام قدرتها در او خلاصه میشود و رسالت داری که مردم را براه راست هدایت کنی

 

قرائت و تدبّر در آیات سوره یاسین میتواند چشم بصیرت انسان را باز کند. دراین دنیای ناهم آهنگ امروز که تکنولوژی دعوی خدائی دارد و سلطه و زور و خشونت با پشتیبانی تکنولوژی بر جهان حکومت میکند، این سوره با دعوت به توجّه دادن و دقّت کردن به آیات و نشانه های خلقت، و پرسش های توبیخ آمیز(اولم یروا) از کوردلان میتواند پرده غفلت انسان را پاره کند. و بجای شیفتگی به توانائی تکنولوژی، به عظمت، تدبیر، و قدرت لایزال آفریننده جهان هستی و پدیدآورنده این تکنولوژیستها واقف سازد تا بجای پوچی، کینه توزی، حسد، و انتقام خودراآکنده از مهر و صفا، همکاری و همزیستی مسالمت آمیز نموده و لطافت روح و همآهنگی با جهان هستی را شعار و سر لوحه زندگی خود قرار دهیم. و در یک جمله، آیین شرک آمیز زر و زور و تزویر را به نجات بخش خدائی که ملکوت همه چیز در دست اوست مبدّل سازیم

 

هیچ نه برکن از این نهال و نه بشکن
خلق سراپا هوه نهال خدایند

 























Map & Direction | About Us | Contact Us | Recent Programs | Speakers | NVD Farsi School & News | Membership | Job Oppening